کتاب کوری با عنوان اصلی Blindness اثر ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی است که در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد. این رمان ساراماگو را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ دنیا معرفی کرد. موسسه نوبل در وصف ژوزه ساراماگو و آثارش نوشته است: «به خاطر درآمیختن تمثیلهای پایدار با تخیل، همدردی و تکرار تواناییهای ما در برابر یافتن حقیقت.» در ادامه با نقد کتاب کوری با کافهبوک همراه باشید.
*توجه: در این مطلب به نقد کتاب کوری میپردازیم و هسته اصلی داستان را زیر ذرهبین قرار میدهیم. بنابراین اگر هنوز این رمان را نخواندهاید و روی افشاء شدن داستان حساس هستید، پیشنهاد میکنیم مطالعه این مطلب را به بعد از خواندن رمان موکول کنید. معرفی کامل کتاب به صورت جداگانه در سایت کافهبوک منتشر شده است و شما میتوانید از طریق لینک زیر معرفی رمان کوری را بخوانید:
براساس کتاب کوری در سال ۲۰۰۸ یک فیلم نیز ساخته شده است. اما مثل بیشتر فیلمهایی که از روی کتاب ساخته میشود، فیلم کوری هم به خوبی کتاب نیست اما به هر جهت دیدن آن خالی از لطف نیست!
نقد کتاب کوری
کتاب کوری رمانی جدی؛ نوشته نویسندهای جدی است که همیشه کارهایش را جدی گرفته است. رمانی با فضای داستانی غنی که لازم میشود از زوایای مختلفی به مضامین آن نگاه کرد.
کوری را میتوان کتابی انتقادی نسبت به هنجارهای اجتماعی جهان مدرن در نظر گرفت. از این منظر به مسئله ناکاملی و محدودیتهای فناوری و دانش انسان نیز، وقتی که پرسش تشخیص و درک نیازهای اولیه انسان مطرح میشود، اشاره میکند. این رمان به مشکلاتی پایهای در زندگی همچون گرسنگی و بیماری میپردازد و البته این مساله حالتی کنایی دارد، چون ساراماگو تمدنی را توصیف میکند که دارای بافتهایی پیشرفته بوده و در طول قرنها توسعه، تکامل یافته است و با این حال در تامین نیازهای اولیه انسان به هنگام بروز بحران درمانده است. در واقع تیمارستان روانی که افراد کور مجبورند آنجا بمانند آینهای از زندانهای امروزی خودمان است. ترس و وحشت اوج میگیرد، و نهایتا این حقیقت نمایان میشود که کوری نمادی از جهل و نادانی است که فراگیر شده و به جایی میرسد که دیگر بین زندگی نابینایان، دنیای تاریک زندانیان و افراد معمولی بیرون از تیمارستان تفاوتی باقی نمیماند.
همچنین میتوان تفسیری سیاسی از رمان داشت که به اهداف پوچ و خودخواهانه احزاب مختلف حکومتی در طول دورههای مختلف میپردازد و بیاهمیتی آنها نسبت به سرنوشت مردم را بیان میکند، احزابی که مدعی هستند زندگی و آسایش مردم برایشان در اولویت است. شکی نیست که قرنطینه کردن نابینایان یادآور اردوگاههای مرگی است که نویسنده به خوبی با آنها آشنایی دارد. خاطرات ساراماگو از خشونت و وحشیگریهای نژادپرستانه جامعه دوران زندگیاش در میان جدال زندانیان نابینا در تیمارستان به روشنی احساس میشود.
[ مطلب مفید: نقد رمان جنایت و مکافات]